مطالب اینترنتی





داستان اصلی ترین کار , انسان بیهوده آفریده نشده، و این یک شعار نیست! اما نمى ‏دانم چرا انسان امروز خیال مى‏ کند، آمدنش به این دنیا دلیل خاصى ندارد

داستان اصلی ترین کار

داستان اصلی ترین کار , یک شب، ساکنان کره زمین، با پدیده عجیب و منحصربه ‏فردى رو به رو شدند.
اول صداى مهیبى به گوش رسید و سپس یک شى‏ء بزرگ، مانند یک بشقاب پرنده، بر زمین فرود آمد!
در اول همه از آن مىیترسیدند، ولى بعد که با وسایل مجهز به آن نزدیک شدند دیدند جایى براى ترس
و وحشت وجود ندارد چون آن شى‏ء، صرفاً یک دستگاه بزرگ و بى ‏خطر است. مدت‏ها طول کشید
تا افراد کره زمین بتوانند چیزى را که روى دستگاه نوشته شده بود به زبان زمینى ترجمه کنند.
حدس مى ‏زنید روى دستگاه چه عبارتى نوشته بود؟ خیلى ساده، نوشته شده بود: اصلى ‏ترین کار».

اما باز هم کسى معنى آن را نفهمید. بعد از ماهها تلاش، سرانجام طرز کار دستگاه و ورودى خروجى آن
هم کشف شد. نتیجه حیرت‏آور بود! ورودى دستگاه، مشخصات کامل یک فرد بود. فرقى نداشت که او
چه کسى باشد، کوچک یا بزرگ، فقیر یا پولدار، تحصیل‏کرده یا بى‏سواد یا… به هر حال دستگاه غول‏ پیکر،
مشخصات او را مى‏ گرفت و در قسمت خروجى، یک چیز تحویل مى ‏داد. آن چیز، کار اصلى و مأموریت او
در روى کره زمین بود! در اول کسى باورش نمى‏شد که نتیجه‏ اى که دستگاه به آنها مى ‏دهد حقیقى باشد
اما خیلى زود مشخص شد خروجى دستگاه در واقع همان رؤیاى فراموش شده زمان کودکى هر کس است.

داستان اصلی ترین کار انسان روی کره زمین

داستان اصلی ترین کار

اصلی ترین کار انسان روی کره زمین

رؤیایى که انگار، روزى آن را گم کرده و اینک دوباره یافته است. به زودى نوعى کشش و علاقه شدید بین فرد با نتیجه‏اى که دستگاه نشان مى‏داد، آشکار مى‏شد و او خواهى نخواهى همه کارهاى فرعى خود را رها مى‏ کرد و به کار اصلى خود مى‏پرداخت. کارى که در آن، کاملاً موفق بود و از انجامش لذت مى‏برد.

چیزى نگذشت که چهره کره زمین، به شدت تغییر کرد. درست مثل یک خانه آشفته و نامرتب که ناگهان بانویى باسلیقه در آن پاى مى‏ گذارد. هر کس چیزى را که بدان علاقه داشت انجام داد، آن هم به بهترین نحو و اجازه نمى‏ داد مانع یا سدى، کارى را که به انجام آن عشق مى ‏ورزید مختل کند یا از او بگیرد. هیچ‏کس خسته نمى‏شد و نمى ‏خواست جاى کس دیگرى را بگیرد، چون همه مى‏ دانستند نه کسى پیدا مى‏شود که کار آنها را بهتر از خودشان انجام دهد و نه آنها قادرند که کار دیگرى را به خوبى او به انجام برسانند. هر کس براى انجام همین مأموریت به دنیا آمده بود و مى ‏دانست که این فرصت حیاتى را نباید از دست بدهد و نباید زمان و انرژى خود را هدر دهد.

حتى کارهاى به ظاهر خیر و خوب» هم نمى ‏توانستند افراد را از انجام کار اصلى بازدارند. در نتیجه، هر کس به سادگى، به ایفاى نقش طبیعى خود مشغول بود. ساده است، مگر نه؟ اما اکثر ما همین کار ساده را هم انجام نمى‏ دهیم. به سادگى مشغول کارهاى بیهوده مى‏ شویم و گمان مى‏ کنیم بیهوده به این دنیا آمده‏ایم. اما آیا امکان دارد خداوند همه ما یا بعضى از ما را بیهوده آفریده باشد؟ به قول مولانا:

هر ذره ‏اى که بینى بیهوده نیست در دهر

چون نیست کار یزدان بیهوده آفریدن

انسان بیهوده آفریده نشده، و این یک شعار نیست! اما نمى ‏دانم چرا انسان امروز خیال مى‏ کند، آمدنش به این دنیا دلیل خاصى ندارد و مى‏ تواند سر خود را با سرگرمى‏ ها و مشغولیت‏هاى بیهوده هدر بدهد. شما برای چه آفریده شده اید؟

زیباشو



لینک منبع

مطلب داستان جالب و آموزنده اصلی ترین کار! در سایت مفیدستان.


لینک منبع و پست :داستان جالب و آموزنده اصلی ترین کار!
http://mofidestan.ir/%d8%af%d8%a7%d8%b3%d8%aa%d8%a7%d9%86-%d8%ac%d8%a7%d9%84%d8%a8-%d9%88-%d8%a2%d9%85%d9%88%d8%b2%d9%86%d8%af%d9%87-%d8%a7%d8%b5%d9%84%db%8c-%d8%aa%d8%b1%db%8c%d9%86-%da%a9%d8%a7%d8%b1/

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

برترین خبرنامه تخصصی معماری و سازه تک موزیک ارزانی فراتر از کتاب saradarab parsadl2 مطالب اینترنتی بهترین مطالب دنیای وب دانلود کتاب و خلاصه کتاب merlinfa